دستم را قلم میکنم...و قلمم را از دست نمی گذارم...
چشم هایم را کور میکنم...گوشهایم را کر میکنم...
پاهایم را می شکنم،انگشتانم رابند بند میکنم...
سینه ام را می شکافم،حتی زبانم را می برم...
ولبم را می دوزم...
اما قلبم را به بیگانه نمی دهم....
انسانها چهار دسته اند:
1ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
عمده آدمها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم میشوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.
2ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.
مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشتهاند. بیشخصیتاند و بیاعتبار. هرگز به چشم نمیآیند. مرده و زندهشان یکی است.
3ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.
آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را میگذارند. کسانی که همواره به خاطر ما میمانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.
4ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.
شگفتانگیزترین آدمها.
در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوهاند که ما نمیتوانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک میکنیم، باز میشناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه میگفتند و چه میخواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار میگیریم قفل بر زبانمان میزنند. اختیار از ما سلب میشود. سکوت میکنیم و غرقه در حضور آنان مست میشویم و درست در زمانی که میروند یادمان میآید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.
الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این
شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما
که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده
هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من
است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای
من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد
دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست
دل مرا بخوان به سویخودت
خوش بین باش اما زودباور نباش!
چیزی که این روزها زیاد است
کسانی که نقاب زیبای انسانیت و فرهیخته بودن را به صورت دارند
و خود را نمادی از انسان کامل می دانند،
اما فقط خدا از باطن های ناقصشان خبر دارد، که چه کمبودهایی دارند.
زودبـاور نـبــاشـیم،
آدمها همیشه چیزی که به زبان می آورند نیستند.
حریت
افتخار
بندگی
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید،
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!
ای دو صد نور به قبرش بارد؛
مگس خوبی بود...
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،
مگسی را کشتم ...!
حسین پناهی
این گل نوشته هایی است از یک یار اسمانی که گامی در زمین دارد و قدمی بر آسمان
دل نوشته هایی از جانباز سرفراز حاج محسن چینی فروشان تقدیم به شما
سلام
اوضاع عجیبی است
نه می توانیم بمیریم تا دیگران بمانند
و نه می توانیم بمانیم تا دیگران بمیرند
وقتی می گوییم :"کانال"
سرمایی ها یاد کولر می افتند
دیپلماتها یاد سوئز
سیاستمدارن یاد شبکه های تلوزیونی
اما آسمونیا یاد " گردان حنظله "
کانال کمیل در فکه و یاد 5 روز تشنگی
کسایی ، زندشون " موی دماغه !"
مرده شون " چشمو چراغه !"
روزگاری " دیوار گوشتی بودن !
الان " زیگیل "
برای سلامتی آسمونیای قطع نخاع که نزاشتن ستون نظام خم بشه
صلوات
یه اسمونی که قبلاً توی اسارت ، عراقیا کمرشو شکوندن تا یه مرگ بر .... بگه
حالا کمرش زخمی بی تفاوتی ماست
دیدمش می گفت :
امشب روم نمیشه برم خونه ،
آخه صاحبخونمون اخطار داده اثاثیه مونو جمع کنیم و الا ........
یه رفیقی می گفت : نگذارید پیشکسوتای جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی ....!!!1
بگذریم قیمت دلار چنده ؟
..........................................................
سرفه امانشو بریده بود !
عجب حالی دارن " آسمونیا "!
با لشتشو رو دهننش فشار می داد تا اطرافیان بیدار نشن - سنگینی روپاهاش حس کرد-ن
گا کرد فاطمه پاهای بابا رو تو بغل گرفته بود و خوابیده بود - مث اینکه دیگه نمیشه پرید!
روزی باید "جان داد" تا دیگران بیدار شوند و روزی دیگر " جان کند " تا آسوده بخوابند!
آهن آبدیده را رنگ عوض نمی کند
چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند
به خیل دشمنان بگو به کوری دو چشمتان
مطیع امر رهبری رنگ عوض نمـــی کند
برچسبها: رهبری